اتاق موسیقی - شیخ امام: مردی که از قرآنخوانی به هجو سیاسی رسید
شیخ امام را بزرگترین خوانندۀ "معترض" مصر معاصر دانستهاند. او که از کودکی نابینا شده بود، بین ده تا پانزده سال از عمر ٧٧ سالۀ خود را در زندانهای حکومت جمال عبدالناصر و سپس انور سادات گذراند. با اینکه او در اواخر عمر به شهرت بینالمللی دست یافته بود و به پایتختهای بزرگ اروپایی دعوت میشد، اما هیچگاه آثارش را به طور جدی ضبط نکرد. با اینحال، امروزه، ترانههای تاریخی او مثل "نیکسون بابا" نه فقط در مصر که در تمامی جهان عرب بازخوانی میشود.
در سال ٢٠١١، در روزهایی که میدان تحریر قاهره مرکز توجه دنیا شده بود، تظاهرکنندگان گهگاه سرودها و ترانههایی را میخواندند که به گوش بسیاری از جوانان ناآشنا بود: "صباح الخير على الوَرد" (صبح به خیر گل سرخ)... ترانههایی که اگرچه در بازار رسمی جایی نداشت اما در خاطرۀ مشترک مصریها ضبط شده بود. شعرها و ترانههایی که در دوران پرجنب و جوش حکومت جمال عبدالناصر ریشه داشت و انگار برای چند دهه فراموش شده بود...
وقایع میدان تحریر مصر و آنچه که به "بهار عرب" شهرت یافت، حداقل این مزیت را داشت که نام شیخ امام را دوباره زنده کرد. این روزها، تصنیفهای انتقادی و گاه حتی انقلابی شیخ امام با اجراهای باب زمانه دوباره همه جا شنیده میشود.
کودک نابینای قرآن خوان
شیخ امام (٩۵-١٩١٨) به خانوادهای فقیر و روستایی تعلق داشت. میگویند قبل از او، مادرش ٧ پسر به دنیا آورد که همگی مردند. شیخ امام هم که در واقع امام محمد احمد عیسی نام داشت، خیلی زود - به گفتۀ برخی در یک سالگی – نابینا شد. سالهایی بود که در خاورمیانۀ بعد از جنگ اول، فقر، قحطی، آبله، مالاریا و تراخم جزیی از زندگی روزمرۀ مردم بود. نابینایی شیخ امام دیگر شخصیت بزرگ مصری طه حسین را به یاد میآورد که او نیز در کودکی بینایی خود را به علت تراخم از دست داده بود. در برخی فرهنگهای لغت انگلیسی اصلاً معادل تراخم را Egyptian ophthalmia (چشمدرد مصری) نوشتهاند.
در آن دوران، کودک نابینا آنهم در روستایی فقیر به چه کار میآمد؟ طبق سنتی بسیار قدیمی، امام محمد احمد عیسی را به درس قرآن فرستادند تا شاید به لطف حافظه و صدا، قاری قرآن بشود. حضور سراینده یا مغنی نابینا را میتوان تا کهنهترین اساطیر دنبال کرد. از مصر قدیم تا یونان باستان، چهرۀ هنرمند نابینا که ساز مینوازد و اشعار خود را میخواند، صورتی تکرارشونده و دیرینه است. در ایران نیز از رودکی گرفته تا شوریدۀ شیرازی، شاعر قاجاری، سنت سرایندۀ نابینا بسیار ریشهدار است.
اما امام محمد احمد عیسی در درس قرآن دوام نیاورد. میگویند به جرم گوش کردن به رادیو که از نظر مذهبیهای سنتی "بدعت" به شمار میآمد و حرام بود، از کلاس اخراج شد. سالها بعد، شیخ امام گفته بود که از رادیو هم چیز دیگری جز قرآن گوش نمیکرده است. او از همان سالهای کودکی مجذوب صدای شیخ محمد رفعت شده بود که امروزه به عنوان یکی از چهار قاری بزرگ مصر معاصر شناخته میشود.
سلام قاهره!
بعد از "بیآبرویی" اخراج از درس قرآن، محمد احمد عیسی را به قاهره میفرستند. اما قاهرۀ سالهای ١٩٣٠ فقط صدای قاریان بزرگ نبود. پایتخت مصر قطب فرهنگی جهان عرب و شهری بود که روز و شب را با صدای ام کلثوم، محمد عبدالوهاب و زکریا احمد میگذراند: صداها و نغمههایی که کودک نابینا را سخت منقلب کرد.
از سالهای نوجوانی و جوانی امام محمد احمد عیسی هیچ اطلاعاتی در دست نیست. هیچکس به درستی نمیداند که او عنوان "شیخ" را در مقام قاری قرآن و خوانندۀ مذهبی، از چه زمانی به نام خود افزود و نواختن عود را از کی آغاز کرد. از شواهد چنین برمیآید که وی تا اوایل سالهای ١٩۶٠ به خواندن قرآن و یا سرودهای مذهبی (از قبیل نَشید) مشغول بوده است.
به نظر میرسد که شیخ امام حوالی سال ١٩۶٢ با احمد فؤاد نجم (۲۰۱۳-۱۹۲۹) آشنا شده باشد. فؤاد نجم، مشهور به "الفاجومی"، از شاعران بزرگ مصر معاصر است. او شعرهای ملی و میهنی میگفت و از زبان عامیانه استفاده میکرد. اگرچه او نیز در دوران ریاست عبدالناصر و انورسادات سالهای زیادی را در زندان گذراند (شاید سیزده سال؟)، اما اواخر عمر را با عنوان "سفیر سازمان ملل و نمایندۀ فقرا" و در شهرت و عزت و احترام سپری کرد.
جنگ شش روزه
شاید اگر جنگ شش روزه (١٩۶٧) در نگرفته بود، شیخ امام و فؤاد نجم هیچیک چنان "سیاسی" نمیشدند که کارشان به زندان بکشد. اما "شکست مفتضحانۀ اعراب" در برابر اسرائیل همۀ مصریها و بخصوص روشنفکران و اهل فرهنگ را سخت تکان داد.
چند ماهی بعد از شکست، در قهوهخانههای قاهره تصنیفی زمزمه میشد به اسم "الحمدلله خَبَطنا". تصنیفی به زبان عامیانۀ پایتخت که عقبنشینی ارتش مصر در مقابل اسرائیل را به مسخره میگیرد و با نیش و کنایهای تند میگوید الحمدلله که با "بازگشت مأموران از خطوط آتش" مردم در اماناند... تصنیف را "الفاجومی" سروده و شیخ امام، همراه با عود، اجرا کرده است.
کمتر از یک سال بعد، هر دو دوست به زندان میافتند...
برای شنیدن نمونههایی از آثار شیخ امام به فایل صوتی رجوع کنید
اتاق موسیقی - زنان عرب بر صحنۀ موسیقی جهانی (٢): گرایشهای روشنفکرانه
شمار خوانندگان زن عربزبان طی ده سال اخیر به شکلی خیرهکننده افزایش یافته است. اما گذشته از چهرههای عامهپسند، خوانندگان و ترانهسازانی که برای ارائۀ آثاری عمیقتر و ماندنیتر تلاش میکنند دیگر استثناء به حساب نمیآیند. بسیاری از این هنرمندان جهان عرب که کار خود را از "موسیقی زیرزمینی" شروع کرده بودند، اینک اعتبار بینالمللی یافتهاند.
خانم کمیلیا (کاملیا) جبران فلسطینی (متولد ۱۹۶۲) که از چند سال قبل با وِرنر هاسلر، آهنگساز سوئیسی همکاری میکند، از جمله خوانندگان و موسیقیدانان عربزبان است که در اجرای اشعار عربی به تجربههای تازه دست زده است. وی که معمولاً اشعار شاعران معاصر عرب (مراکشی، سوری، فلسطینی یا اسرائیلی) را میخواند، تلاش میکند که به مناسبت هر شعر، فضای صوتی و موسیقایی تازهای خلق کند. تجربۀ وِرنر هاسلر در موسیقی مدرن و الکترونیک او را در این راه یاری میدهد.
مصر که همیشه مرکز موسیقی عرب بوده، امروزه نیز در این عرصه پیشتاز است. خانم مریم صالح (متولد ١٩٨۵) که به "هیپهاپ" عربی گرایش دارد، موضوعات سیاسی و اجتماعی را فراوان خوانده است. به عنوان مثل او چند ترانۀ هجو سیاسی متعلق به شیخ امام - شخصیت یگانۀ موسیقی عرب - را بازخوانی کرده است که از این میان دو ترانه به نامهای "نیکسون بابا" و "والری ژیسکاردستن" با استقبال گسترده مواجه شد.
اما در میان زنان هنرمند مصری، شاید کارهای خانم دینا ودیدی (متولد ١٩٨٧)، تشخص و فردیت بیشتری نسبت به سایرین داشته باشد. تنها چند ثانیه گوش کردن به آثار او، تفاوت و تمایز را بلافاصله روشن میکند. دینا ودیدی که در دانشگاه قاهره ادبیات ترک و فارسی خوانده، با سبک آواز خوانندگان بزرگ عرب (ام کلثوم، عبدالحليم حافظ، محمد عبد الوهاب...) مأنوس است و به وضوح از آنان الهام میگیرد. با اینحال، آنچه در همان لحظات نخستِ شنیدن صدای او بدیهی به نظر میرسد، تفاوت کار و تازگی شیوه است...
برای شنیدن نمونههایی از ترانههای کمیلیا جبران، مریم صالح و دینا ودیدی به فایل صوتی رجوع کنید
اتاق موسیقی - صدای زنان عرب موسیقی جهانی را تسخیر میکند (١)
از مشرق تا مغرب، جهان عربزبان شاهد جوششی فرهنگی و هنری است که از لبنان گرفته تا مراکش، در عرصۀ ادبیات، هنرهای تجسمی و موسیقی جریان دارد. در این میان، خوانندگان زن نقشی برجسته به عهده دارند و بسیاری از آنان، فراتر از چارچوب کشور خود، بر صحنههای بینالمللی شاهد موفقیتهای بزرگاند.
موسیقی روز عرب میراث پرباری در اختیار دارد که با اندکی ابتکار و ذوق میتواند منبع آفرینش بسیار حاصلخیزی باشد. موسیقی عرب، اساساً در قاهره و بیروت، از حوالی سال ١٩٣٠ چنان زاینده و سرزنده شد که نه تنها کشورهای غیرعرب منطقه مثل ایران و ترکیه را تسخیر کرد، که در جهان غرب هم با چهرههایی مثل ام کلثوم، به شهرتی محکم دست یافت.
آثار باقیمانده از این دوران طلایی امروزه برای خوانندگان و موسیقیدانان جهان عرب دستمایۀ پرارزشی است. اگرچه در این کشورها هم موسیقی مصرفی جای اصلی را در رسانهها و گوش مردم اشغال میکند، اما هنرمندانی که به دنبال کارهای ماندنیتر و تجربههای تازهاند کم نیستند.
به گفتۀ خانم اُم که اهل مراکش است و نام کاملش امالغیث بنت صحراوی است، "امروزه سرزندگی و جوششی تازه در عرصۀ ترانههای عرب دیده میشود، هرچند که در داخل کشور (مراکش)، رَپ آبکی و ترانههای عاشقانۀ دو دقیقه و نیمه که کلام آنها بیش از دو جمله و نیم نیست، فضا را اشغال کرده است".
خانم سعاد ماسی الجزایری نیز میگوید: "برای من حکایت کردهاند که ام کلثوم برای اجرای یک ترانه که گاه دو ساعت طول میکشید، به مدت شش ماه از صبح تا شب با ارکستر بزرگ تمرین میکرد".
این سنت بزرگ موسیقی و آوازی که مستقیماً بااکثریت مردم ارتباط برقرار میکرد و در عین حال بسیار کارشده و مشکلپسند بود، باعث میشود که بسیاری از خوانندگان امروزی جهان عرب سطح انتظار و توقع بالایی از موسیقی و ترانهسرایی داشته باشند.
خانم اُم مراکشی که از کودکی در چارچوب گروههای همخوانی با موسیقی کلیسایی سیاهان آمریکا (گاسپل) آشنا شده، حالا هم که تقریباً چهل سال دارد، همان حال و هوای جاز را بیشتر میپسندد، هرچند که سبک آواز و تحریرهای او مستقیماً با موسیقی عرب مرتبط است.
سعاد ماسی الجزایری اما از آغاز مجذوب موسیقی سفیدپوستهای آمریکایی بوده (فولک و کانتری) و کارش را با تقلید از جون بائز یا کِنی راجرز شروع کرده است. اما او هم به گفتۀ خودش بعد از چند سال به موسیقی و فرهنگ سرزمین خود باز گشته است.
اما وجه مشترک خوانندگانی چون سعاد ماسی یا اُم، یا ناتاشا اطلس که رگ مصری دارد و بسیاری دیگر از خوانندگان زن جهان عرب، سهولت در پیوند فرهنگ و زبان مادری با جریانهای روز موسیقی بینالمللی است...
ادامه دارد...
برای شنیدن نمونههایی از کارهای اُم، سعاد ماسی و ناتاشا اطلس به فایل صوتی رجوع کنید
اتاق موسیقی - جوایز موسیقی پاییزی: در اروپا خبری نیست
در اروپا، اواسط پاییز فصل توزیع بسیاری از جوایز هنری و ادبی است. در حوزۀ موسیقی، نگاهی به برندگان این جایزهها و آثارشان میتواند تصویر گویایی از جریانها و سبکهای رایج و گرایشهای غالب بازار به دست دهد. با اینکه جایزهها اروپاییاند، اما در میان آثار برتر، آنچه بیشتر جلب توجه میکند، کارهای خوانندگان جوان آمریکایی است.
در فرانسه جوایز "ساسِم" (SACEM) یا "کانون مؤلفان و ناشران موسیقی" جوایز معتبری محسوب میشود که بر ارزشهای غیرتجاری آثار تأکید دارد. با اینهمه این جوایز هم در نهایت تابع بازار و استقبال مردمی است.
اما بیشتر از جوایز "ساسم"، جایزههای سالانۀ "ام.تیوی" اروپا انعکاس بینالمللی دارد. شبکۀ تلویزیونی "ام.تیوی" (MTV) که نزدیک به چهل سال قبل در آمریکا تأسیس شد و به موسیقی و پخش کلیپ اختصاص یافت، در سال ١٩٩۴ شعبۀ اروپایی خود را پایهگذاری کرد. جوایز موسیقی "ام.تیوی" نیز در اروپا از مشابه آمریکایی خود مستقل شد و کمکم اعتبار یافت. این اعتبار با اتکاء به پخش تلویزیونی گسترده و البته تأثیر آن بر بازار شکل میگیرد. شبکههایی مثل "ام.تیوی" قادرند با پخش مکرر یک کلیپ مستقیماً بر موفقیت آن اثر بگذارند.
جایزۀ اروپایی، برندۀ آمریکایی
امسال، در میان برندگان جوایز "ساسِم" فرانسه و جوایز "ام.تیوی" اروپایی، تنها یک چهرۀ شاخص دیده شد که از هماکنون – در هجده سالگی – تشخص و تمایز آثارش بلافاصله جلب توجه میکند. بیلی ایلیش (Billie Eilish) که در ماه دسامبر آینده به هجده سالگی خواهد رسید، نخستین ترانۀ ساختۀ خود را نزدیک به دوسال قبل اجرا و روی اینترنت پخش کرد. از همان زمان، لحن این دختر نوجوان لسآنجلسی با سبکهای تکراری هر روزه تفاوت داشت. او امسال در مراسم اعطای جوایز "ام.تیوی" اروپایی جایزۀ "بهترین ترانۀ سال" را برای قطعهای به اسم Bad Guy (آدم بد) دریافت کرد و بدین ترتیب نخستین گام را در جهت تثبیت شهرت و اعتبار بینالمللی برداشت...
برای شنیدن نمونههایی از کارهای برندگان جوایز و ترانۀ Bad Guy به فایل صوتی رجوع کنید
اتاق موسیقی - آمالیا رودریگز: صدایی که بر بیمهری مردم غلبه کرد
در پاییز ٢٠١٩، اروپاییان و بخصوص پرتغالیها به مناسبت بیستمین سالگرد درگذشت آمالیا رودریگز کنسرتها و برنامههای گوناگون برگزار کردند. اما مراسم گستردۀ بزرگداشت این صدای همیشگی پرتغال و نمایندۀ جهانی موسیقی "فادو"، در سال ٢٠٢٠، به مناسبت صدمین سالگرد تولد او برگزار خواهد شد...
"سیاستزده" شدن در جوامعی که از فعالیت سیاسی آزاد بهرهمند نیستند، کم و بیش نوعی آلوده شدن است. هر حرکت آزاد، هر تلاشی برای آزادگی و آزاده ماندن، بلافاصله به مادۀ چسبنده و بیمار سیاست آلوده میشود. بخصوص اگر کسی شهرت و محبوبیتی هم میان مردم داشته باشد، هیچ راه فراری از این آلودگی نخواهد داشت. اگر خود را کنار بکشد، اتهام "مخالفت" میخورد و اگر به میدان بیاید شهرت "دستنشانده" یا "عامل" میگیرد.
آمالیا رودرگریز (۱۹۹۹ –۱۹٢٠) هم از این بلا در امان نماند. وقتی شهرت صدای او از مرزهای پرتغال و اروپا فراتر رفت، کسانی او را عامل تبلیغ رژیم سالازار دانستند و وقتی به یاد یک زندانی سیاسی ترانهای خواند، طرفداران نظام دیکتاتوری برچسب "کمونیست" به او زدند.
اما آخرین گفتگوهای آمالیا رودریگز (Amália Rodrigues) به روشنی نشان میدهد که او مطلقاً "سیاسی" نبود و شاید حتی به قول برخی دشمنانش "هیچگونه درک سیاسی نداشت".
آمالیا رودرگریز شاعرمسلک بود و جز آواز خواندن هیچ چیز برایش مهم نبود. او در محیطی فقیر و از دنیا بیخبر به دنیا آمد و معلوم نیست با چه انگیزهای شروع به خواندن کرد. میگویند در کودکی، همسایهها به او شیرینی و آبنبات میدادند تا برایشان بخواند. بعدها، در ١۴، ١۵ سالگی، وقتی در خیابانهای لیسبون همراه با خواهرش میوه و سبزی میفروخت، مورد توجه آشنایان و اهل محل قرار گرفت و کارش به یک جشن کوچک خیابانی کشید. چند سال بعد، در ١٩ سالگی، در یک کابارۀ دست دوم لیسبون با اسم مستعار "آمالیا ربوردائو" آواز خواند تا مبادا خانواده و بخصوص مادر مذهبیاش از این "بیآبرویی" خبردار شود. میگویند در همین سالها، بعد از آنکه مادرش گفته بود "آمالیا با ما فرق دارد، انگار دختر من نیست"، او برای دومین بار دست به خودکشی زد. بار اول، در ٩ یا ١٠ سالگی، گوگرد چوب کبریت را با آب خورده بود.
شاید برای فرار از همین محیط خانوادگی بود که آمالیا در اولین فرصت با یک گیتاریست جوان ازدواج کرد،اما این رابطه بیش از سه سال دوام نیافت. این بار هم آمالیا با خوردن مرگ موش قصد خودکشی کرد...
شهرت آمالیا رودریگز تقریباً با پایان گرفتن جنگ دوم آغاز شد و در سالهای ١٩۶٠ و ٧٠ به اوج رسید. اما انقلاب سال ١٩٧۴ و سقوط دیکتاتوری سالازار، آمالیا را به سکوتی طولانی وادار کرد. شاید دلیل اصلی این سکوت، توهین و تحقیری بود که آمالیا از جانب مردم حس کرده بود. تودۀ هیجانزدۀ انقلابی در گرماگرم رویدادهای سیاسی او را نیز "فاشیست" و عامل رژیم خوانده بود. آمالیا رودریگز هیچگاه این اتهامات را قبول نکرد اما از رفتار مردم سخت رنجیده و دلزده شد.
سالها گذشت تا آمالیا رودریگز دوباره به صحنه آمد و از دست ماریو سوارش، رئیس جمهوری سوسیالیست پرتغال نشان افتخار گرفت.
امروزه اگرچه "فادوخوانی" دوباره در پرتغال باب شده و جریانهای تازهای شکل گرفته اما میراث آمالیا رودریگز همچنان نماد و نمایندۀ نوستالژی همیشگی پرتغالیهاست...
برای شنیدن ترانههایی از آمالیا رودریگز به فایل صوتی رجوع کنید